پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر ۵, ۲۰۱۹

بخوان :

دل چو از پیر مغان نقل معانی میکرد عشق میگفت بشرح آنچه برو مشگل بود در دلم که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود نهان کاری ایرانیان چیست ؟ یاد باد آنک نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو از چهره ما پیدا بود یاد باد آنک رُخ ات شمع طرب می افروخت زین دل سوخته پروانه ی ناپروا بود غزل 264شیرازی : شکل ایرانیان خود چگونه شکلی ست ؟ ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش دلم از عشوه یاقوت شکرخای تو خوش همچو گلبرگ طری بود وجود تو لطیف همچو سرو چمن خُلد سراپای تو خوش در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطر ست میرود حافظ بی دل به تولّای تو خوش غزل 286 حافظ شیرازی : اوضاع ایرانیان چگونه اوضاعی ست که : خدای را به " می " ام شست و شوی خرقه کنید که من نمی شنوم بوی خیر از این اوضاع ببین که رقص کنان میرود به ناله چنگ کسی که رخصه نفرمودی استماع سماع و ایام ایرانیان چگونه ایامی ست ؟ هنر نمی خرد ایام و غیر از این ام نیست کجا روم به تجارت بدین کساد متاع غزل 287 حافظ شیرازی : طالع آزادی و عدالت ایرانیان چگونه طالعی ست ؟ یاران یاران طالع اگر مدد دهد دامن آزادی آریم به کف آه آه گر بکشی ام زهی
غزل 281 شیرازی : دل ایرانیان چیست ؟ مگر نه آنکه دل ایرانیان که : با تو پیوستم و از غیر تو ببرید دلم آشنای تو ندارد سر بیگانه و خویش به عنایت نظری کن که من دلشده را نرود بی مددی لطف تو کاری از پیش غزل 279 شیرازی : بخت ایرانیان چیست ؟ ما آزمودیم درین شهر بخت خویش بیرون کشید باید ازین ورطه رخت خویش اما عهد ایرانیان چیست ؟ خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر زعهد سست و سخن های سخت خویش غزل 278 حافظ شیرازی : داد خوش دل ایرانیان چگونه بیدادی ست ؟ شب صحبت غنیمت دان و داد" خوش دلی" بستان که مهتابی دلفروز ست و طرف لاله زاری خوش هر آنکس را که بر خاطر زعشق دلبرش باری ست سپندی گو بر آتش نه که داری روزگاری خوش به غفلت عمر شد حافظ بیا با ما به میخانه که شنگولان خوش باشت بیاموزند کاری خوش تفسیر غزل 185 : راه ایرانیان چیست ؟ شراب بی غش و ساقی خوش ؛ دو دام رهند راه روی ایرانیان چگونه هست ؟ جفا نه شیوه درویشی است و راه روی قوم ایرانیان چگونه نژادی اند ؟ مبین حقیر ؛گدایان عشق را کین قوم شهان بی کمر و خسروان بی کلاه اند همت ایرانیان چگونه هست ؟ جناب عشق بلند ست همتی حافظ که عاشق
تفسیرغزل ۱۵۹۱رومی : وقت آن آمد که من سوگند را بشکنم بندها را بر دران ام پندها را بشکنم چرخ بد پیوند را من برگشایم بند بند همچو شمشیر اجل پیوندها را بشکنم مفهوم { این بندها را «بردراند ن »} نیچه فیلسوف آلمانی در پاره گفتار۴۰ در مورد «استقلال» شخص انسان شرح داده است. نگ :فراسوی نیک و بد داریوش آشوری خوارزمی ۱۳۷۵ تفسیر غزل ۱۵۹۴رومی: الصلا ای عاشقان ، های الصلا این کاریان باده کاری ست، اینجا زانک ما این کاره ایم هر سحر پیغام آن پیغامبر خوبان رسد کاصلا بیچارگان ما عاشقان را چاره ایم نعره لبیک لبیک از همه برخاسته مصحف معنی {تویی }ما هریکی سی پاره ایم این ناسوتی شدن مفاهیم قرآن سی پاره درون هر انسان و رسیدن وحی به آدمیزادگان. نگ: اویزرمن تاریخ مسائل فلسفه پرویز بابایی انتشارات چاپار ۱۳۵۷ تجدید چاپ چشمه ۷۹ غزل ۱۵۹۵رومی: اولین منزل یکی دریای پر خون رو نمود در میان موج آن دریای پر خون تاختیم غزل ۱۶۰۲ رومی: ماهی بیچاره را آب آنچنان تازه کرد آنچ کرد اندر دل و جانهای مشتاقان صیام در تن مرد مجاهد در ره مقصود دل هست بهتر از حیوة صد هزاران جان صیام تفسیر غزل ۱۶۳۷: هله ای عشق بیا یار من