پست‌ها

https://www.linkedin.com/posts/zahra-poursina-23582179_aetaexahyaezahyaes-aetaesaewaedaedaepaeuabraetaeuaepaeqaehabraepaeuaebaepaeuahy-activity-6568718313705349120-NUMD
https://www.linkedin.com/posts/novid-khatibi-914759129_iranipoliticalfree-activity-6574703714991386624-u1jN
https://www.linkedin.com/posts/novid-khatibi-914759129_the-magic-time-men-forget-activity-6574702529110654976-_lpW
غزل 187: تهنیت ایرانی به کیست ؟ صبا به تهنیت پیر می فروش آمدکه موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد چ غزل 263 شیرازی : درست پیمانی ایرانیان به چه معناست ؟ اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف حجره و گرمابه و گلستان باش طریق خدمت و آیین بندگی کردن خدای را تو رها کن بیا و سلطان باش تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش کمال دلبری و حُسن در نظربازی ست به شیوه نظر از ناظران دوران باش مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی ترا که گفت که در "روی خوب"حیران باش غزل264شیرازی: ایرانیان را چه "گل" ای ز گلستان جهان بس است ؟ گل عذاری ز گلستان جهان ما را بس در چمن سایه آن سرو چمان ما را بس قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند ما که رندیم و گدا دیر مُغان ما را بس بنشین بر لب جوی و گذر عُمر ببین وین اشارات ز جهان گذران ما را بس غزل 258 : و بیگانه دوستی ایرانیان در تاریخ جانا تُرا که گفت که احوال ما مپرس بیگانه گرد و قصه هیچ آشنا مپرس .. .. از دَلق پوش صومعه نقد طلب مجوی یعنی ز مفلسان سخن کیمیا مپرس .. ..... خواهی که روشنت شود احوال درد عشق از شمع پرس قصه ز باد هو
10/14/2017 غزل 252: "جفا"ی ایرانیان چیست ؟ هر که چون لاله کاسه گردان شد زین جفا رُخ به خون بشوید باز بس که در پرده چنگ گفت سخن به " بر" اش موی تا نه "مو" ید باز چون دیوژن خُم نشین شراب سر این حکمت ام که گوید باز 1/29/2018 غزل 237: دی سحر ایرانیان: یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر عاقبت را با نظر بازی فراق افتاده بود هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود ای معبر مژده فرما که دوشم آفتاب در شِکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود
غزل302 حافظ شیرازی : از بازگشت ماه نخشب درین طرفه چاه نوبت ست آهنگ خصم او به سرا پرده عدم آن خوش خبر کجاست که این فتح مژده داد تا جان فشانم اش چو زر و سیم در قدم غزل 248: ازل ایرانیان چگونه ازلی ست ؟ چو قسمت ازلی بی حضور من کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر می دو ساله و محبوب چارده ساله همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر بدان سرم که ننوشم می و گنه نکنم اگر موافق تدبیر میرود تقدیر
غزل 256شیرازی: راه ایرانیان چگونه راهی ست ؟ و رهروان آن چگونه راهی ؟ روندگان طریقت ره بلا ورزند رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز غم حبیب نهان به از جُست و جوی رقیب که نیست سینه ارباب کینه محرم راز چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت که کرد نرگس شوخش سیه به سُرمه ناز غزل 250 حافظ : منبع : تصحیح جلالی نایینی و نذیر احمد لحظه ایرانیان چگونه لحظه ای ست که : ای سرو ناز حُسن که خوش میروی به ناز عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز و عهد ایرانیان چگونه عهدی ست که : صوفی که بی تو توبه زمِی کرده بود دوش بشکست عهد چون در میخانه دید باز غزل 293 حافظ شیرازی : ای خودکامگی ای سرشت که قرار ایرانیان برده و ای فراغ ایرانیان را ربوده ؛ بدان و آگاه باش که: قرار برده ز من آن دو سنبل رعنا فراغ برده ز من آن دو نرگس مکحول ... اگر به کوی تو ای آزادی باشد مرا مجال وصول ای آزادی رسد به دولت وصلت نوای من به اصول تفسیر غزل 249 : این دو روز ایرانیان چگونه ست ؟ دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نبود دایماً یکسان نباشد کار دوران غم مخور یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور باری